نه بهاری
و نه ياری
حيف...
اما من و تو
دور از هم مي پوسيم
غمم از وحشت پوسيدن نيست.
غمم از زيستن بی تو در اين لحظه پر دلهره است
«حمید مصدق»
نه بهاری
و نه ياری
حيف...
اما من و تو
دور از هم مي پوسيم
غمم از وحشت پوسيدن نيست.
غمم از زيستن بی تو در اين لحظه پر دلهره است
«حمید مصدق»
صف ﻧﺎﻧﻮﺍﯾﯽ ﺑﻮﺩﻡ، ﯾﺎﺭﻭ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ: آقا ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺻﻔﻪ ؟
ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ: ﻧﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺩﻓﺎﻋﯽ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﺷﺎﻃﺮ می خواد ﮐﺎﺷﺘﻪ ﺑﺰﻧﻪ !
دختر:
سلام عجقم ، خوبی قلبونت بلم؟
پسر:
سلام، ممنون، تو خوبی ؟
دختر:
ميسی، می خوای باسه تبلدم چيتال تونی ؟
پسر:
می خوام يه بسته "بالا بالا" بگيرم با هم فارسی كار كنيم . . . !!!
کجاست بالش امنی کهباتو سر بنهم
که حسرت سرو سامان که گفته اند این است
"حسین منزوی"
تعداد صفحات : 4